شعر کاوه اکبر در جاهایی چون نیویورکر، نیویورک تایمز، و نقد پاریس – و آثار او تحسین بسیاری از منتقدان و همچنین چندین جایزه معتبر دریافت کرده است.
پس توقع زیادی داشتم شهید!، اولین رمان او سه فصل به انتظارات قابل توجه من وجود لکه ای در آینه عقب بود. پس از اتمام رمان، حتی نمیتوانستم به یاد بیاورم که آن انتظارات چه بوده است، زیرا من بیش از حد مشغول پردازش تمام کارهایی بودم که اکبر در اولین کار برجستهاش انجام داده بود.
شهید! سیروس شمس، جوانی که در ایران به دنیا آمده است را دنبال میکند که در کودکی توسط پدرش به آمریکا آورده شد. کوروش که مادرش را بلافاصله پس از تولد با سقوط تصادفی هواپیمای خود بر فراز خلیج فارس در مسیر دبی از دست داد، در تمام زندگی خود با افسردگی، بی خوابی و اعتیاد دست و پنجه نرم کرده است. او همچنین با مرگ مادرش تسخیر شده و مجبور شده است با مرگ پدرش نیز کنار بیاید، همچنین نژادپرستی – و احساس غم و اندوه، بیهودگی و بیگانگی.
کوروش شاعر است و علاقهاش به مرگ و شهادت او را وادار میکند تا به عمق معنای مردن، تاریخ خانوادهاش، زندگی چند شخصیت تاریخی و ارواح مادر و عمویش بپردازد. عموی او که روزی با چراغ قوه زیر صورتش در جبهه های جنگ ایران سوار می شد و لباس فرشته مرگ را می پوشید تا به کسانی که نفس های آخر خود را می کشیدند دلداری دهد، از PTSD شدید رنج می برد. در طی این فرآیند، کوروش از ایندیانا به شهر نیویورک سفر می کند تا با ارکیده، هنرمندی که بر اثر سرطان در حال مرگ است صحبت کند و آخرین روزهای خود را در موزه ای در بروکلین می گذراند و به عنوان بخشی از یک اجرا با بازدیدکنندگان صحبت می کند. در آنجا، کوروش به کشفی دست می یابد که باعث می شود فکر کند مادرش فردی بسیار متفاوت از آن چیزی است که او می دانست.
شهید! گیرا و چند لایه است. اکبر در بیشتر داستانها روی کوروش تمرکز میکند – گذشتهاش، روابطش، مبارزهاش با مواد مخدر و الکل حتی پس از پاک شدن و رفتن به جلسات AA، شیاطین افسردگیاش، افکار همیشگیاش درباره مرگ – اما فصلهایی نیز وجود دارد که گفته میشود. از منظر مادرش، پدرش، یکی از دوستانش و عمویش. همچنین، هنگامی که او جوانتر بود، کوروش ترفندی را به کار برد تا به او کمک کند سعی کند بخوابد، یا حداقل برای سرگرم نگه داشتن او در طول شب های طولانی قبل از کشف الکل و مواد مخدر: او باعث می شد دو شخصیت با یکدیگر گفتگو کنند. برخی از این گفتگوها نیز در کتاب آمده است; برای مثال، لیزا سیمپسون با مادر کوروش صحبت میکند، و کریم عبدالجبار، اسطوره بسکتبال، با بتهوون شمس گفتوگو میکند، برادر کوچکتر کوروش دوست داشت تصور کند که داشت. آمیختگی صداها، ایدهها و شخصیتها نباید کارساز باشد، زیرا بیش از حد زیاد است – اما اکبر آن را به زیبایی کار میکند و رمان حس انسجام فوقالعادهای دارد که هر عنصر جداگانه را به اندازه کل لذتبخش میکند.
اکبر به عنوان یک شاعر، استاد اقتصاد زبان است و این استادی در این رمان 350 صفحه ای دست نخورده باقی مانده است. نوشته در شهید! در صفحه می رقصد، بدون زحمت از حالت خنده دار و شوخ به عمیق و فلسفی به دیالوگی می رود که قدرت زبان و همچنین ناتوانی آن را در بحث درباره چیزهای خاص نشان می دهد. فارغ از اینکه درباره چه چیزی می نویسد، نوشته اکبر می درخشد. این جمله در مورد متانت یک مثال کامل است: “زیبا وحشتناک است، چگونه متانت شما را از این احساس محروم می کند که شما یک شاهزاده شرور به طرز شکوهمندی سوء تفاهم شده اید که بین این یا آن تاج مواد مخدر در هم می چرخد.”
گستردگی و گستره موضوعاتی که اکبر به آن می پردازد شهید! برای خواندن این مطلب کافی است، اما او همچنین هر شخصیت را سه بعدی می کند و به تفاوت های آنها اجازه می دهد تا روایت را غنی تر کند. برای مثال کوروش تنها کسی نیست که با انبوهی از شیاطین سر و کار دارد. او همچنین مردی دوجنسگرا است که بین فرهنگها زندگی میکند و از خود متنفر است به خاطر شیوهای که مجبور به پیروی از «ادب آسیبشناسانه» شده است که در «تقاطع ایرانیبودن و غربگرایی» وجود دارد و او را مجبور میکند تا با اظهارنظرهای نژادپرستانه وحشتناک مدارا کند. و دائماً “یک رقص آداب و رسوم مفصل و تقریباً کاملاً ناگفته” را که ایرانیان به آن می گویند اجرا کند. تعارف
جذاب و فوق العاده سرگرم کننده، شهید! بدون شک یکی از بهترین رمان های آغازین سال در نظر گرفته می شود زیرا در حین بحث درباره احساسات جهانی بر داستان های بسیار خاص تمرکز دارد. زبان را جشن می گیرد و در اعماق تاریکی انسان می کاود. در حین پریدن در زمان و مکان و بین واقعی و سورئال مانند یک رویای تب سرگرم می شود. این به طرز درخشانی اعتیاد، غم، گناه، جنسیت، نژادپرستی، شهادت، دوفرهنگ گرایی، اجبار برای خلق چیزی که مهم است و تلاش بی پایان ما برای رسیدن به هدف در دنیایی که اغلب می تواند بی رحمانه و بی رحمانه باشد را بررسی می کند. اکبر را پیش از این به عنوان شاعری بزرگ میشناختند، اما اکنون باید او را رماننویسی بزرگ و بیباک نیز نامید.
گابینو ایگلسیاس نویسنده، منتقد کتاب و استادی است که در آستین، تگزاس زندگی می کند. او را در X، قبلا توییتر، در @Gabino_Iglesias.