سوزانا هافس خواننده گروه Bangles اولین رمان عاشقانه “این پرنده پرواز کرد” را منتشر کرد:


جلد این پرنده پرواز کرده است
جلد این پرنده پرواز کرده است

زندگی جین استارت همه جا را فرا گرفته است.

این نوازنده زمانی یک ستاره بود، هرچند مختصر – او یک تک آهنگ موفق با “Can’t You See I Want You”، کاور آهنگی از یک ستاره پاپ به نام جونزی به ثمر رساند. اما در 10 سالی که از آن زمان می گذرد، قهرمان ما سقوط کرده است: “من دوباره با پدر و مادرم زندگی می کردم، که در سی و سه سالگی آخرین راه حل آزاردهنده بود.” او با ابراز تاسف از زندگی جدید خود با تمام وجودش می گوید: اموال در چهار کیسه زباله، نزدیک “تخت دوقلوی آویزان” او نشسته است.

جین قهرمان جذاب، بامزه، اما بدشانس است این پرنده پرواز کرده است، اولین رمان سوزانا هافز، خواننده و گیتاریست که در دهه 1980 با گروه بنگلز به شهرت رسید. این یک کمدی عاشقانه هوشمند است که ثابت می کند استعداد عظیم هافز در نویسندگی فقط به آهنگ ها محدود نمی شود.

با شروع رمان، جین برای یک کنسرت در لاس وگاس آماده می شود. او دقیقاً از شرکت در یک مهمانی خصوصی هیجان زده نیست، اما ترجیح می دهد به جنبه مثبت آن نگاه کند: “حقوق امشب به معنای سپرده گذاری در یک آپارتمان و اجاره چند ماهه، فرصتی برای ایجاد یک رکورد هنری دیگر است، حتی اگر هیچ کس زحمت گوش دادن به آن را به خود نداده است. برای من مهم است. اگر بتوانم دوباره آهنگ دیگری بنویسم، یعنی.”

او برای اجرا حاضر می‌شود «با پوشیدن تکه پارچه‌ای که شبیه لباس است، نیمه پنهان زیر ژاکت کش باف پشمی قدیمی دوست پسر سابقم، همان چیزی که به دلایل احساساتی وقتی که او من را برای بیست سالگی ترک کرده بود، نیشگون گرفته بودم. -مدل لباس زیر سه ساله دو ماه پیش.” دوست دیرینه و مدیر او، پیپا، خبر بدی برای او دارد: او فقط یک آهنگ (تک آهنگ موفق خود) را برای مخاطبان پر از “انواع برادران پر سر و صدا” پخش خواهد کرد و با آهنگ کارائوکه همراه خواهد بود. و انتظار می رود که او با یک کلاه گیس صورتی داغ آواز بخواند.

پس از نمایش، پیپا اصرار دارد که جین با او به لندن پرواز کند، فرصتی برای دوباره جمع شدن و نوشتن چند آهنگ جدید. پیپا در نهایت قادر به انجام پرواز نیست، که به نظر می رسد کمی دوست داشتنی است – جین خود را در کنار یک استاد ادبیات آکسفورد به نام تام هاردی می بیند. آن دو در طول پرواز طولانی درباره کتاب و موسیقی گپ می زنند و جین که نمی تواند در برابر آکادمیک خوش تیپ مقاومت کند، او را می بوسد.

جین چندین روز را در لندن سپری می‌کند و به دنبال کسی می‌افتد که فکر می‌کند ممکن است فرار کرده باشد، تا اینکه در نهایت پیامکی از او دریافت می‌کند که از او می‌خواهد در آکسفورد با او ملاقات کند. او این کار را انجام می‌دهد، و آن دو به این نتیجه رسیدند – آنقدر که اساساً با او نقل مکان می‌کند، او را در رویدادهای دانشگاهش همراهی می‌کند و با برخی از همکارانش دوست می‌شود.

او همچنین اخبار شغلی هیجان انگیزی دریافت می کند: جونزی، نویسنده یکی از موفقیت های او، از او می خواهد که در یک نمایش ویژه در رویال آلبرت هال با او بازی کند. جین مطمئن نیست که بخواهد با آن کنار بیاید. او در بیشتر دوران کاری خود دچار ترس از صحنه بوده است. و او به ایده زندگی با شعله ابدی جدید خود، دور از کانون توجه عادت کرده است: “آیا ممکن است زندگی ای باشد که من می خواستم، همان زندگی در انگلیس، با تام؟ نوشتن، ضبط، اجرا در سالن های کوچک – یک خواننده فولک زندگی؟” اما همه چیز با تام پیچیده می شود – جین می فهمد که او رازی دارد، رازی که باعث می شود او را از دید دیگری ببیند.

رمان هایی مانند این پرنده پرواز کرده است با قدرت قهرمانان خود موفق می شوند یا شکست می خورند و جین شخصیتی فراموش نشدنی است. او به طرز طراوت آوری سه بعدی است، از عیوب خود آگاه است، از زمان سختی که بر دوست پسر سابقش می گذرد، ناامید است. او خود را تحقیر می کند، اما می داند که با استعداد است. هافس هرگز او را به شوخی نمی اندازد. خواننده او را به عنوان یک دوست می بیند، نه مایه ترحم، که برای موفقیت رمان بسیار مهم است.

تام نیز شخصیتی کاملاً سالم است، نه آن گونه که هیو گرانت ممکن است در یک فیلم دهه 1990 بازی کرده باشد. رابطه بین این دو اجباری و طبیعی است، و گفتگوی آنها با هم هرگز به شوخی‌های بسیار زیبا و نیمه‌ای که گاهی داستان‌های عاشقانه معاصر را نشان می‌دهد، ختم نمی‌شود.

این رمان یک کمدی است و هافز یک نویسنده فوق العاده خنده دار است. او با لطافتی مفرح می نویسد که کاملاً با شخصیت دیوانه و تا حدودی مضطرب جین همگام است. و او صحنه را میخکوب می کند – لندن و آکسفورد به شخصیت های داستان تبدیل می شوند و هافس با محبت واقعی درباره آنها می نویسد.

این پرنده پرواز کرده است یک داستان عاشقانه، یک عاشقانه شیرین و لطیف است، اما نه فقط یک داستان بین جین و تام – موسیقی هافز ولنتاین است. (تعجبی نیست که او عنوان کتاب را بر اساس آهنگی از بیتلز محبوبش گذاشته است.) جین در این مورد فکر می کند: “من هرگز مشتاق کانون توجه نبودم، فقط موسیقی، فقط تلاش کردم آنچه را که موسیقی بی دریغ به من داده است، به دیگران بدهم.” یک نقطه. “فروغی از عشق، بیان، ارتباط.” این دقیقاً همان چیزی است که این رمان است، و یک جریان کاملاً زیبا است.