لعنت به دوتایی ها: اگر خدا بی جنسیت باشد چه؟ اگر خدا ترنس باشد چه؟
در خاطرات جدید حجاب بوچ بلوز، لامیا اچ همان چیزی است که لزلی فینبرگ در سال 1993 با آن شروع کرد استون بوچ بلوز – تصویری پیچیده از جنسیت و سیاست های کارگری در دهه 1970 آمریکا – و آن را واقعی و مقدس می کند. از نظر لامیا، خدا مرد یا زن نیست. آنها می نویسند: “خدای من، از جنسیت فراتر می رود.”
لامیا، یک جوان 14 ساله بی حوصله که «هرگز از کلاس قرآن نمی گذرد» می خواهد بمیرد. در سن چهار سالگی، والدینش او را از کشور مبدأ ناشناخته و اردو زبانش کشیده بودند تا در یک «کشور ثروتمند عربی»، «در یک «کلان شهر بزرگ» که «دور از همه چیز و هرکسی که میشناختیم» زندگی کند. او در سیستمی از “سلسله مراتب های نژادی ناگفته” گیر کرده است. او مجذوب معلم زن اقتصاد خود می شود: “آگاهی بیش از حد از مختصات خود در همه زمان ها، مانند یک رشته طولانی نامرئی که ما را به هم متصل می کند.” او متوجه می شود که همجنس گرا است – اگرچه اینطور نیست. هنوز زبانی برای آن ندارم.
به نظر میرسد هویت جدید نویسنده با ایمان آنها در تضاد است، تا اینکه خواندن عمیقتر داستانهای قرآن به آنها و خوانندگان اسلام به شیوهای آوانگارد آموزش میدهد. کنجکاوی آنها آنها را زنده نگه می دارد. لامیا در 17 سالگی بورسیه تحصیلی دریافت می کند و به ایالات متحده نقل مکان می کند تا تحصیلات خود را در یک “کالج معتبر” بی نام و نشان ادامه دهد. با این حال، چند سال بعد، هنگامی که آنها برای تمدید ویزای ویژه درخواست می کنند، خدمات شهروندی و مهاجرت ایالات متحده به اشتباه نامه رسمی خود را به یک آدرس قدیمی ارسال می کند. لامیا خیلی دیر دریافت می کند و آنها باید تصمیمی بگیرند که زندگی را تغییر می دهد: کشور را ترک کنند یا برای زندگی جدیدی که برای خود می سازند بجنگند.
حجاب بوچ بلوز در سه بخش سازماندهی شده است. اولی همه چیز درباره کودکی لامیا و سوال جنسی است. وقتی لامیا به مادرش میگوید هرگز با مردی ازدواج نمیکند، مادرش پاسخ میدهد: “چطور زندگی میکنی…؟ چه کسی از تو مراقبت خواهد کرد؟” لامیا مطمئن نیست خوانندگان به CliffsNotes مربوط به مریم، «مریم باکره» شرق میرسند و لامیا داستان را با چشمانی تازه میبیند: «آیا مریم گفته است که هیچ مردی او را لمس نکرده است زیرا مردها را دوست ندارد؟» معلمش می گوید نه اما لامیا مقاومت می کند: معلوم نیست؟ منطقی نیست؟… مریم دایک است.
در بخش دوم، لامیا «تجربه واقعی همجنسبازی» را به چالش میکشد، مثلاً با والدین خود بیرون میروید، بارها و بارهای همجنسگرا را میروید، و به صراحت تمایلات جنسی خود را برای دیگران تعریف میکند تا «خوانا» باشید. لامیا استدلال می کند که این پست های هدف ضروری نیستند: بیرون آمدن با والدینشان “معنی ندارد”. آنها «در سراسر اقیانوسی در کشوری زندگی میکنند که دگرباشی… یک هویت نیست…» به گفته لامیا، تنها چیزی که برای همجنسگرا بودن نیاز دارید، فعالیتهای «به اندازه کافی همجنسباز» خودتان است. برای آنها، “دوزاس هر پنجشنبه عصر؛ تماشای جام جهانی فوتبال و انتخاب تیم هایی برای تشویق بر اساس ضد امپریالیسم…” است.
آنها به خوانندگان نشان میدهند که گذر از زندگی در ایالات متحده با «بدن مسلمان قهوهای حجابی» که «بهعنوان ترسناک، ناتوان، هم در عین حال بیش از حد مرئی و هم نامرئی دیده میشود» چقدر دلخراش است. لامیا یاد می گیرد که همیشه فتوکپی از اوراق خود را حمل کند. وقتی دوره تحصیلات تکمیلی آنها به پایان می رسد، 11 سال از اولین ورودشان به ایالات متحده می گذرد، آنها چهار بار ویزای دانشجویی خود را تمدید کردند: “چهار بار پر کردن مدارک گسترده، چهار سفر با هواپیما به یک کنسولگری ایالات متحده در کشوری که پدر و مادرم در آن زندگی میکنند… چهار بار سؤالاتی که برای سرگردانی من پرسیده شده است: میشه دوباره تولد پدر و مادرت رو بگی؟ آیا قبلا برای ویزا ریجکت شده اید؟ تو از اونایی نیستی که باید نگرانش باشیم، ها-ها-ها، درسته؟ زندگی لامیا در ایالات متحده ممکن است به دلیل یک اتفاق بوروکراتیک به سرعت پایان یابد.
بخش سوم و پایانی کتاب همه چیز در مورد همجنسگراهراسی درونی شده لامیا و ظهور آنهاست. آنها متوجه میشوند: «آشنایی با زنان عجیب و غریب باعث میشود همجنسبازی من واقعی شود، به گونهای که اینطور نیست که من در حال له کردن دختران مستقیم هستم». چند قرار بد بعد، لامیا کسی را پیدا میکند که میخواهد به دیدنش ادامه دهد. در عین حال، آنها بر ایمان خود غلبه میکنند و یک گروه مطالعه راهاندازی میکنند و معنای جدیدی در برخی از «سختترین آیات آشتی» قرآن مییابند: آیاتی که طبق تفاسیر معمول، «خشونت شریک صمیمی» و ارث ناعادلانه را میپذیرند. قوانینی برای مردان در مقابل زنان، و همجنسگرایی را محکوم می کند: “اگر خدا بخواهد که نابرابری جنسیتی را به نابرابری طبقاتی تعمیم دهیم، چه می شود.”
حجاب بوچ بلوز چیزی فراتر از خواندنی است همچنین یک راهنمای مطالعاتی در مورد اسلام، یک کتاب راهنما برای لغو لغو، و یک مانیفست عجیب و غریب است. این الهام بخش تفکر انتقادی است، از خودمراقبتی کنشگران حمایت می کند، و اجازه تعریف عجیب و غریب بودن خود را می دهد. مسلمان خوب در برابر بد، مستقیم در مقابل همجنس گرا: این همه یک تله است. گزینه های سوم نیز وجود دارد. در پایان آن، خوانندگان عجیب و غریب – مال آنها، دیگران، و مفهوم – “آنچه که هست: یک معجزه” را خواهند دید.
اشلی گرین (او/آنها) نویسنده و ویراستار ساکن واشنگتن دی سی گرین سردبیر سابق کرونیکل Northside; کار آنها در مورد جنسیت و تمایلات جنسی، ساختارهای قدرت، آزادی شخصی و سلامت روان منتشر شده است هاف پست و رامپوس. آنها را در توییتر در @ashleegreenbean پیدا کنید