چارلی ریدل/AP
اخیراً در مورد قسمت تاریک CPR نوشتم. علیرغم تصور غلط رایج که CPR می تواند تقریباً هر کسی را از آستانه مرگ نجات دهد، اکثر افرادی که آن را دریافت می کنند زنده نمی مانند. از بین کسانی که این کار را انجام می دهند، بسیاری از آنها آسیب عصبی ویرانگر را تحمل می کنند و ممکن است هرگز بیدار نشوند. CPR اغلب باعث آسیبهای اضافی میشود که میتواند به لحظات پایانی زندگی درد و بیحرمتی بیافزاید و گاهی اوقات میتواند برای ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی که آن را ارائه میدهند آسیبرسان باشد.
من از بسیاری از پرستاران، پزشکان، EMT ها و امدادگران قدردان بودم که توجه من را به این واقعیت دشوار جلب کرده بودم که CPR اغلب ممکن است باعث آسیب بیشتر از اینکه مفید باشد.
اما از افرادی که زندگی خود را مدیون CPR هستند نیز شنیدم. نیک ساکس، دوچرخهسوار مشتاق اهل مینیاپولیس، 58 ساله بود که هنگام سواری در یک تقاطع شلوغ سقوط کرد. پرستاری در ماشین نزدیک او را دید که پایین آمد. او نبض نداشت و تا رسیدن امدادگران CPR انجام داد. آنها با استفاده از یک دفیبریلاتور دریافتند که او در یک ریتم غیرطبیعی قلب به نام فیبریلاسیون بطنی، یک علت شایع ایست قلبی است که اغلب به شوک الکتریکی پاسخ می دهد.
پس از سه شوک، قلب ساکس به ریتم عادی بازگشت. دوباره نبض داشت. او روز بعد به هوش آمد و با دیدن تیمی از پزشکان که از پایین به او نگاه می کردند، وحشت زده شد. او به غیر از درد دنده ها، از ایست قلبی یا احیای خود آسیب قابل توجهی ندید. او به من گفت: “من هیچ مشکلی نداشتم.” او هنوز هم مثل قبل دوچرخه سواری می کند. او گفت: من دقیقاً همین احساس را دارم.
هنری جامپل، استاد چشم پزشکی در جانز هاپکینز، داستان مشابهی را برای من تعریف کرد. بیست و سه سال پیش، وقتی چهل و چهار ساله بود، بعد از یک شنا صبحگاهی به زمین افتاد. چند ماه قبل از آن او مسابقه سه گانه قهرمانی جهان آهنین را در هاوایی کامل کرده بود. نفس نمی کشید و نبض هم نداشت. شرکای تمرینی او CPR را شروع کردند.
بعد از بیست و هفت دقیقه امدادگران آمدند. آنها متوجه شدند که او نیز در فیبریلاسیون بطنی است. پس از سه شوک، او به ریتم عادی و با نبض بازگشت. او اواخر همان روز در بیمارستان از خواب بیدار شد و هیچ خاطره ای از آنچه اتفاق افتاده بود نداشت. شش هفته بعد او به عنوان جراح چشم به محل کار خود بازگشت، بدون هیچ آسیب ماندگاری. او مدافع CPR و استفاده گسترده از دفیبریلاتورهای خودکار شد. او اکنون رئیس هیئت مدیره بنیاد ایست قلبی ناگهانی است.
جمپل، ساکس و سایر بازماندگان ایست قلبی که برای من نامه نوشتند، نگرانی مشابهی داشتند. جمپل گفت: “نگرانی ما در مورد آنچه شما نوشتید این است که ممکن است یکی از رهگذران با فردی برخورد کند که سقوط کرده است” و در ذهن خود فکر می کند “این بیهوده است، این ناامیدکننده است، من درگیر نمی شوم.” حتی اگر احیای قلبی ریوی آنطور که بسیاری از مردم معتقدند موثر نیست، گاهی اوقات موثر است می توان یعنی تفاوت بین مرگ و زندگی چگونه بفهمیم چه کسی سود خواهد برد و چه کسی نفع خواهد برد؟
نمیتوانیم بدانیم، اما میتوانیم حدسهای دقیقی بزنیم. پس از شصت سال مطالعه CPR، پزشکان متوجه می شوند که کدام عوامل با بقا مرتبط هستند. اولین مورد سن است. قبلاً نوشتم که بیماران مسنتر بهطور متوسط با CPR بدتر میشوند. اما این رابطه هر دو طرف را قطع می کند. بیماران جوانتر گاهی اوقات خیلی بهتر عمل می کنند. در سال 2017، محققانی که روی گروهی متشکل از 2000 بیمار در اتریش مطالعه کردند، دریافتند که بقا پس از ایست قلبی در 30 روز برای بیماران زیر 65 سال حدود 25٪ بود، اما برای بیماران بالای 65 سال فقط 4٪ بود. مطالعه ای که در تورنتو روی بیماران 2 ساله انجام شد. تا 45 سال با ایست قلبی، میزان بقای 21 درصد یافت شد، در حالی که میانگین بقای تمام گروه های سنی از ایست قلبی حدود 10 درصد است.
عامل دیگر بیماری مزمن است. در سال 2014، محققان اثرات بیماری هایی مانند نارسایی قلبی، سرطان، سیروز و نارسایی کلیه را بر شانس بقای بیمارانی که CPR دریافت کردند، بررسی کردند. احتمال زنده ماندن بیماران مبتلا به بیماری های مزمن تا زمان ترخیص از بیمارستان به طور قابل توجهی کمتر از بیماران بدون آنها بود. هر چه شدت بیماری بیشتر باشد، احتمال بقا کمتر می شود. و در میان بازماندگان، بیماران مبتلا به یک بیماری مزمن فقط چند ماه بیشتر زندگی میکردند، در حالی که بیماران سالمتر اغلب چندین سال زندگی میکردند.
علت خاص ایست قلبی نیز مهم است. ایست قلبی ممکن است به چند دلیل اتفاق بیفتد. ریتمهای غیرطبیعی مانند تاکی کاردی بطنی یا فیبریلاسیون بطنی میتوانند باعث ایست قلبی ناگهانی، بدون هیچ هشداری ظاهری شوند و اغلب میتوانند با شوک ناشی از دفیبریلاتور بازیابی شوند. از سوی دیگر، بیماریهای حاد مانند عفونت شدید، نارسایی کلیه، خونریزی شدید یا آمبولی ریه میتوانند باعث ایست قلبی شوند که به شوکها پاسخ نمیدهد و اغلب برگشت آن دشوارتر است.
اگرچه CPR اولین قدم در تلاش برای احیا پس از ایست قلبی است، اما مهم ترین مرحله نیست. فشردگی قفسه سینه خون را به مغز و سایر اندامها میرساند، اما علت بازداشت را بررسی نمیکند. همانطور که قبلا نوشتم، CPR یک پل است، نه یک درمان. فشرده سازی ها برای خرید زمان تا زمانی که بتوان علت زمینه ای را شناسایی کرد و به طور بالقوه معکوس کرد، انجام می شود.
در مورد تاکی کاردی بطنی و فیبریلاسیون که با هم باعث حدود یک سوم ایست قلبی می شوند و به احتمال زیاد قابل برگشت هستند، این فرآیند حتی به بیمارستان یا پزشک نیاز ندارد. دفیبریلاتورهای خودکار مدرن، که در بسیاری از مکانهای عمومی قابل دسترسی هستند، میتوانند ریتمهای شوکآور را شناسایی کنند و همچنین شوک وارد کنند و برای کار کردن نیازی به آموزش پزشکی ندارند. در یک مطالعه بر روی بیش از 13000 بیمار مبتلا به ایست قلبی، بقا در بیمارانی با یکی از ریتمهای “تکاندهنده” به 35٪ و در بیماران با ریتم غیر شوکپذیر کمتر از 2٪ بود. این دستگاهها، بیش از خود CPR، هستند که میتوانند جان انسانها را در ایست قلبی ناشی از یک ریتم شوکآور نجات دهند.
اما بسیاری از مردم «پنجاه بار با دستگاه دفیبریلاتور در فرودگاه راه رفتهاند و نمیدانند آن چیست». این یک حلقه مهم در زنجیره بقا است که اغلب نادیده گرفته می شود. جمپل به من گفت: “ما می خواهیم مردم بتوانند ایست قلبی را تشخیص دهند، با 911 تماس بگیرند، از کسی بخواهند که یک دفیبریلاتور پیدا کند و فشرده سازی قفسه سینه را شروع کنند.”
روی هم رفته، ما می دانیم که یک فرد جوان یا میانسال بدون مشکلات پزشکی قابل توجه که دچار ایست قلبی ناگهانی و ناشناخته می شود – که بیشتر به دلیل یک ریتم شوک آور ایجاد می شود – شانس بهبودی بهتری نسبت به یک فرد مسن با چندین مورد دارد. مشکلات پزشکی که در زمینه یک بیماری حاد مانند ذات الریه شدید دچار ایست قلبی می شود. برای اطرافیان یا دوستان و خانواده با آموزش CPR، هیچ دلیلی برای تردید در ارائه CPR به فردی که اولین توصیف را دارد وجود ندارد.
دامار هملین، ایمنی 25 ساله بوفالو بیلز که در میانه بازی در ژانویه دچار ایست قلبی شد، نمونه کاملی از CPR در بهترین حالت آن است. او جوان و تناسب اندام بود و هیچ مشکل پزشکی مشخصی نداشت. او ناگهان به زمین افتاد که نشان دهنده مشکل ریتم است. پرسنل پزشکی شاهد سقوط بودند و بلافاصله CPR را شروع کردند. و – مهمتر از همه – آنها از یک دفیبریلاتور استفاده کردند، متوجه شدند که او در فیبریلاسیون بطنی است، و او را از آن شوک کردند.
جمپل گفت: “شک دارم ورزشکاران 27 ساله سالم زیادی وجود داشته باشند که بگویند، اگر از بین بروند، کارم تمام است، اجازه دهید بروم.” اینها بیمارانی هستند که انجام هر کاری در آنها منطقی تر است. اگر بخواهم ناگهان در اثر ایست قلبی سقوط کنم، این چیزی است که برای خودم میخواهم، علیرغم همه چیزهایی که در مورد مضرات CPR میدانم.
اما با افزایش سن، و با شروع مشکلات پزشکی در بدنمان، احتمال یک نتیجه خوب مانند این کاهش می یابد. وقتی به دهه هفتاد، هشتاد یا نود می رسیم، احتمال CPR به ما کمک می کند لاغرتر شویم. این یک طیف است، و همانطور که در طول زندگی خود در امتداد آن حرکت می کنیم، هرچه بیشتر به مکانی نزدیک می شویم که مرگ اجتناب ناپذیر است، صرف نظر از اینکه چه فناوری پزشکی در دسترس است.
بنابراین چگونه تصمیم بگیریم که چه زمانی انصراف دهیم و چه زمانی نه؟
فکر کردن در مورد عواملی که در بالا ذکر کردیم می تواند کمک کند. وقتی جوان هستید، ممکن است منطقی باشد که همه چیز، CPR و همه چیز را انتخاب کنید. با بالا رفتن سن، اگر زندگی را بیش از هر چیز دیگری ارزش قائل هستید، ممکن است همچنان احیای قلبی ریوی، دفیبریلاسیون، لوله گذاری و هر چیز دیگری را که بیمارستان می تواند انجام دهد، بدون در نظر گرفتن احتمال بیهودگی یا حتی آسیب، هنگام توقف قلب شما انجام دهد.
آسیب می تواند قابل توجه باشد. همانطور که در ماه می نوشتم، CPR می تواند باعث خونریزی در ریه ها، پارگی در کبد و شکستگی دنده ها یا جناغ شود. بسیاری از بازماندگان CPR به مغز خود آسیب میرسانند و ممکن است دیگر هرگز مثل قبل نباشند. همه این پیامدها با افزایش سن، ضعف یا بیماری مزمن محتملتر میشوند – و آسیب احتمالی CPR ممکن است از مزایای بالقوه آن بیشتر شود.
اگر در عوض به مرگ آرامتر و آرامتر در پایان زندگی خود، با حداقل مداخلات پزشکی امیدوار هستید، احیای قلبی ریوی ممکن است برای شما مناسب نباشد. از آنجایی که CPR اقدام پیشفرض برای ایست قلبی بدون در نظر گرفتن سن یا بیماری در هر بیمارستانی است، جایی که بیشتر ما میمیریم، بسیار مهم است که در مورد این اولویتها زودتر صحبت کنیم، یا بهتر است آنها را به صورت مکتوب بیان کنیم. اگر تشخیص پزشکی جدیدی دریافت کردید، یا به دلیل یک مشکل حاد در بیمارستان بستری شدید، زمان خوبی است که در مورد این ترجیحات فکر کنید و آنها را با خانواده خود در میان بگذارید. یا، بدون تغییر در سلامتی شما، ورود به یک دهه جدید زندگی می تواند فرصتی باشد برای بررسی آنچه که می خواهید یا نمی خواهید اگر قلب شما ناگهان متوقف شود.
وقتی با ساکس در این مورد صحبت می کردم، او درباره مادرش که هشتاد ساله بود به من گفت. او گفت که وضعیت سلامتی او در حال تغییر بود. او سال گذشته دچار حمله قلبی شد و راه رفتن برایش سختتر میشود. او گفت: «من در حال حاضر هر دو طرف این موضوع را تجربه میکنم، همانطور که در حال صحبت هستیم. “من می خواهم، جهنم بله، من می خواهم CPR! اما مادرم احتمالا می گوید، جهنم نه!”
در حالی که مکالمه ما در حال پایان بود، ساکس گفت: «فکر میکنم در این مورد با مادرم صحبت کنم.
دقیقاً همان چیزی بود که من امیدوار بودم بشنوم.