ژاک نکینزینگابو برای
نیاماتا، رواندا – راشل موکانتابانا یک نوجوان بود که نسل کشی ویرانگر در رواندا آشکار شد.
او به گفت: “من 15 ساله بودم و دقیقا می دانستم چه اتفاقی دارد می افتد.” حتی یک بچه پنج ساله هم می دانست که قرار است چه اتفاقی بیفتد.
دو روز پس از نسل کشی 100 روزه، موکانتابانا و خانواده اش خانه های خود را ترک کردند. آنها ابتدا به یک کلیسا و سپس به یک مدرسه رفتند و در نهایت در یک باتلاق بزرگ پنهان شدند – به این امید که کسی نتواند به آنها در آب برسد.
رواندا این هفته سی امین سالگرد نسل کشی را جشن می گیرد که در آن نزدیک به یک میلیون نفر، که بیشتر آنها قومی توتسی بودند، کشته شدند.
حدود یک چهارم میلیون غیرنظامی رواندا در این کشتارها شرکت داشتند. در سرتاسر کشور، همسایهها با قمه، چوب و قمه به همسایگان خود حمله کردند.
خشونت صمیمی و شریرانه بود.
در همان روزهای اول در باتلاق در سال 1994، موکانتابانا و خانواده اش در امان بودند. او گفت، اما نزدیک به پایان ماه آوریل، صدها سرباز و اینترهاموه – اعضای شبه نظامی هوتو – آمدند.
او گفت: «آنها تمام باتلاق را محاصره کردند و تا عصر مردم را کشتند.
آنها روز بعد، با تعداد بیشتر، بازگشتند تا دوباره بکشند. خواهر کوچکتر موکانتابا با نیزه کشته شد و موکانتابا اسیر شد.
او برای زندگی اش التماس کرد و سعی داشت سربازان را متقاعد کند که پدرش مردی هوتو است.
او گفت: «آنها پاهای من را چک می کردند و می گفتند: «پاهای تو شبیه توتسی ها است».
سربازان با چکش پاهای او را زدند، اما او توانست دور شده و دوباره در باتلاق پنهان شود. او گفت که او هفته ها در آنجا با دیگران مخفی شد، همانطور که یک الگوی وحشیانه انجام شد.
ژاک نکینزینگابو برای
او گفت: «از طریقی که میدانستیم کشتار متوقف شده این بود که یک گلوله به هوا شلیک میکردند. “این بدان معنی بود که قتل برای آن روز تمام شده بود. آنها فردا برمی گردند.”
در ماه مه، گروهی از سربازان شورشی آنها را به بیرون از باتلاق هدایت کردند.
موکانتابانا گفت که مادر، چهار خواهر و برادر و بیش از 50 عضو خانواده بزرگش در جریان نسل کشی کشته شدند.
امروز، موکانتابانا در یک «دهکده آشتی» زندگی میکند، جایی که مردمی که از نسلکشی جان سالم به در بردهاند، در کنار جنایتکارانی که کشتند، زندگی میکنند.
اندازه گیری تطابق
بخشش و آشتی شخصی است. اما امروزه در رواندا، آنها نیز توسط دولت سازماندهی می شوند.
دولت رواندا به رهبری رئیس جمهور پل کاگامه، سخنرانی هایی را که بین گروه های قومی تمایز قائل می شود، غیرقانونی اعلام کرده است. شناسنامه ملی دیگر گروه های قومی را مشخص نمی کند. قوانین به اصطلاح ایدئولوژی نسل کشی را ممنوع می کند.
دولت یک “فشار سنج آشتی” رسمی دارد که به عوامل مختلفی برای تعیین چگونگی زندگی مشترک مردم نگاه می کند. در سال 2020 – آخرین سالی که دادهها برای آن در دسترس است – این کشور میزان مصالحه در رواندا را 94.7 درصد ارزیابی کرد.
هولی نایست نزیتاتیرا، دانشیار جامعه شناسی در دانشگاه ایالتی اوهایو، که بر تحقیقاتش متمرکز است، می گوید: “رواندایی ها عموماً به دولت احترام می گذارند. بنابراین من قطعاً فکر می کنم که ایالت به شدت درگیر است و از برخی جهات جدا کردن چیزی از چنین دولت قدرتمندی دشوار است.” در مورد اینکه چرا نسل کشی اتفاق می افتد و چگونه کشورها بازسازی می شوند.
او مصاحبه های گسترده ای با بازماندگان و عاملان نسل کشی انجام داده است.
او گفت: “من فکر می کنم که آشتی در رواندا اتفاق می افتد، اما اکثر افرادی که با آنها صحبت کردم نمی گویند که این آشتی حاصل شده است، بلکه این یک روند نامرتب است.”
نیست نزیتاتیرا گفت که آنچه در رواندا اتفاق افتاد می تواند برای کشورهای دیگر آموزنده باشد.
او گفت: “آنچه بسیاری از کشورها می توانند از رواندا بیاموزند، ارزش پرداختن صریح به گذشته شما، صحبت در مورد آنچه اتفاق افتاده، کنار آمدن با آنچه رخ داده است، یادآوری آنچه رخ داده است است.” “و این کاری است که رواندا به طرز باورنکردنی به خوبی انجام داده است.”
در روستای آشتی، به موکانتابانا میگوییم که قصد داریم با عاملان نسلکشی نیز ملاقات کنیم، از جمله مردی که در فاصله کوتاهی از او زندگی میکند. و از او می پرسیم که به نظر او چه نوع سؤالاتی باید از او بپرسیم.
«آنچه از آنها میپرسم این است که وقتی مردم را میکشتند، در درون خودشان احساس انسان بودن میکردند یا؟ [like] حیوانات؟”
ژاک نکینزینگابو برای
این سوال را از دیداس کاینامورا پرسیدیم که مدت کوتاهی بعد او را در خانه اش دیدیم.
او که از طریق یک مترجم صحبت می کرد، گفت که توسط یک گروه قتل تحت فشار قرار گرفت و آنها جان او را تهدید کردند. او را هل دادند تا مردی را بکشد.
او میگوید: «یک چوب، یک چوب بسیار محکم به من دادند و گفتند باید او را با این چوب بکشی.
کاینامورا گفت که او دو بار سعی کرد مرد را بکشد، اما در نهایت شخص دیگری ضربه قاتل را وارد کرد.
او گفت که با وجود فشارها، دیگر هرگز در خشونت شرکت نکرد.
او گفت: “یک نفر. همین. من ایستادم. یک بار کشتم.”
دو هویت
روایت های اول شخص درباره نسل کشی پیچیده است. کارشناسان می گویند که ممکن است در میان مجرمان تمایلی وجود داشته باشد که نقش خود را به حداقل برسانند – گاهی به امید مجازات زندان کوتاه تر، گاهی به این دلیل که ضربه روحی نسل کشی حافظه مجرم را تغییر می دهد.
کاینامورا گفت: “من نمی گویم قاتل نیستم. نمی گویم که در یک نسل کشی شرکت نکرده ام.” “من نسل کشی کردم. چرا؟ چون وقتی این گروه رفتند این آقا را بکشند، من هم با آنها رفتم.”
مجرمانی مانند کاینامورا در دادگاههای مبتنی بر جامعه محاکمه شدند که به سرعت ظهور کردند. متهمان توسط همسایگانشان قضاوت شدند. روند رسیدگی به روایت شاهدان عینی از حوادث خشونتآمیز و سریع متکی بود.
این دادگاه های گاکاکا جنایتکاران را محاکمه کردند، اما بخشش و آشتی بین فردی را نیز ترویج کردند.
کاینامورا گفت: «اولین چیزی که آنها در دادگاه گاکاکا گفتند این بود که بگویند اگر کسی … درخواست بخشش کند … از زندان خارج می شود. او در نهایت بیش از شش سال در زندان سپری کرد.
او گفت: «هویت من نسلکشی است.» او کلمهای را برای کسی که در یک نسلکشی مشارکت داشته است، تداعی میکند.
موکانتابانا هویت دیگری دارد: مادر. او پنج فرزند بزرگ می کند و آینده روشنی برای خود می بیند.
او گفت: “برای من، این واقعیت که من بچه دارم به من اعتماد به نفس می دهد تا زندگی ام را بازسازی کنم.” “فرزندانم به من اجازه دادند که از نو شروع کنم.”
ژاک نکینزینگابو برای
زندگی جدید موکانتابانا شامل یادگیری نحوه زندگی در جامعه با افرادی است که 30 سال پیش می توانستند او را بمیرند.
وقتی از او پرسیده شد که آیا از زندگی در روستای آشتی راحت میکند، او درست بیرون در با دست اشاره کرد. مردی که بیرون راه میرود، او یک هوتو است. و او احساس ترس نمی کند.
موکانتابانا گفت: «سی سال پس از نسل کشی… همه چیز بسیار خوب است. “مردم در صلح با هم زندگی می کنند. دیگر نه هوتو، نه توتسی وجود دارد – ما همه رواندا هستیم.”
همه رواندا، همه اکنون در زیر سایه تاریخ بی رحمانه ای زندگی می کنند که همسایه را در مقابل همسایه قرار داده است.
افرادی که طولانی ترین دوران محکومیت را برای نقش خود در نسل کشی سپری کردند، به تازگی به خانه باز می گردند و کار یادگیری زندگی در کنار هم ادامه دارد.