«خجالتی» مکس پورتر به دنبال «غم چیز با پر است» و «لانی» است:


جلد Shy
جلد Shy

مکس پورتر به حامی پسران مشکل دار و والدین تحت فشار تبدیل شده است.

خجالتی سومین و کوتاه‌ترین رمان از سه رمان او از رمان‌های عمدتاً بی‌طرح، نامتعارف و نومدرنیستی است که شامل پسرهای ناراضی و والدین استرس‌زده‌شان می‌شود. همچنین برای اولین بار است که به یک موجود فراطبیعی عجیب و غریب تکیه نمی کند تا به نجات روز کمک کند. (اگرچه چند گورکن مرده نقش غیرمعمولی در این آخرین سناریوی تاریک دارند.)

در اولین رمان عالی فاستر، غم چیزی است با پر (2016)، پدری و دو پسر خردسالش در اثر مرگ ناگهانی مادرشان از پهلو گرفته می شوند. آنها تسلی را در یک کلاغ سیاه بزرگ می یابند که به نظر می رسد از شعرهای تد هیوز که پدر برای یک کتاب علمی درباره آن می نویسد بیرون آمده است. این دوست پر عاقل و عاقل، برای کمک به خانواده عزادار از دست دادن خود، اقامت گزیده – در هر حال، اقامتگاه استعاری.

اندوه، که تعادل درستی بین دلشکستگی مرگ یک مادر و متن مبتکرانه، شاعرانه، طعنه آمیز و بازیگوش فاستر ایجاد کرد، کار سختی بود که باید دنبال کرد. دومین رمان فاستر، لنی (2019)، برداشتی غیرمعمول از یک کودک بیگانه ارائه کرد، یک حشره چوبی عجیب و غریب با میل به طبیعت که گم می شود. این یک روح بت پرستی با برگ سبز افسانه ای در حال تغییر شکل به نام Dead Papa Toothwort بود که از تکه هایی شنیده شده از مکالمات افشاگرانه روستاییان تغذیه می کند، که سمفونی از تلقینات اسنید به ویژه در مورد مادر پسر را تشکیل می دهد.

خجالتی، که در واقع چهارمین رمان پورتر است، یک مونولوگ داخلی را ارائه می دهد که با گروه کر دیگری از صداهای ناپسند همراه است. (سومین او با عنوان جالبی مرگ فرانسیس بیکن (2021)، در ایالات متحده منتشر نشده است) در سال 1995، خجالتی یک شب دلخراش در زندگی یک نوجوان 16 ساله غیرقابل کنترل به نام “شای” را به تصویر می کشد که به مدرسه شبانه روزی “آخرین شانس” برای “برخی از آشفته ترین و خشن ترین مجرمان جوان در کشور” فرستاده شده است.

از جمله جرایمی که شای خود توصیف می کند: “او اسپری کرده است، خرخر می کند، سیگار می کشد، سوگند می خورد، دزدیده، بریده می شود، مشت می زند، می دود، پریده، تصادف می کند، مغازه ای را خراب می کند، خانه ای را خراب می کند، بینی اش را شکسته، انگشت پدرخوانده اش را خنجر می زند.” ماشین مادرش را هم کلید زده است.

این یک مرد جوان عصبانی است. اما فریاد اولیه اجباری خواندنی پورتر از یک رمان، پرتره ای دلسوزانه از پسری را ارائه می دهد که در اثر نوسانات خلقی غیرقابل کنترلی که منجر به تصمیمات خود خرابکارانه می شود، تکان خورده است.

فاستر این صحنه را در Last Chance اینگونه توصیف می‌کند: «هر کدام یک ثبت درونی خصوصی دارند که نشان می‌دهد چه کسی واقعاً خوب نیست، چه کسی ممکن است روانی شود، چه کسی سخت است، چه کسی بیدمشک است، چه کسی در واقع خوب است، و دوستی در آن رخنه می‌کند. شکاف‌های این ثبت‌های نادرست به روش‌های غیرمنتظره، درست مثل نفرت، درست مثل تنهایی وحشتناک.»

در شب مورد بحث، شای یواشکی از عمارت کپک زده و خالی از سکنه قدیمی که به زودی به آپارتمان های مجلل تبدیل می شود، خارج می شود. او در میان مزارع تاریک به سمت حوضچه اردک با واکمن و یک اسپلیف می‌رود، کوله‌پشتی پر از سنگ که به‌طور دردناکی روی شانه‌های لاغر او فرو می‌رود. با این “کیف سنگین متاسفم” او به سمت آبی می رود که امیدوار است شیاطینش را از بین ببرد. زندگی او یک قطار شکسته است، “به آخرین اشتباه متصل است، همه منتظر اشتباه بعدی هستند” و او بس است.

ما مونولوگ درونی رنجور شای را در طول راه می شنویم، خاطرات بد و رویاهای بدتر. پورتر می نویسد: “شب یک سوسو زدن درهم شکسته از این خاطرات درهم ریخته است.”

از پیشنهادات و سؤالات حمایتی درمانگران او – “اگر همه چیز در حال بسته شدن است، به یکی از افکار شاد خود بروید“و”آیا این هرگز خسته کننده است، بودن شما؟“- شناور به سطح، به طرز غم انگیزی برای موقعیت مناسب نیست. تلاش های ناامیدانه مادرش برای رسیدن به او – “اما چرا، اما آنچه تو را تسخیر کرده است، مرا می شنوی، چه خبر است، چرا با من این کار را می کنی؟” – شرم و درد او را ترکیب کند. بدون کمک: “پدر ناتنی اش از او می پرسد که گهگاه جکیل و هاید کی تمام می شود.”

پورتر، یک ویراستار ادبی سابق، در انگلستان یک معامله بزرگ است، جایی که کتاب‌هایش بیش از ایالات متحده توجه بیشتری را به خود جلب می‌کند، در حالی که به دلیل اصالت و دلسوزی‌اش مورد تحسین قرار می‌گیرد، اما به دلیل احساساتی بودن نیز مورد انتقاد قرار گرفته است. بدون تقدیم زیاد، می توانم بگویم که در میان موسیقی متن پر سر و صدا دهه 90 آن خجالتی، همچنین، در راستای نوت امیدی هماهنگ کار می کند که من، برای یک، از آن استقبال کردم. هر چقدر هم که ضعیف باشد، به خوانندگان یک حافظۀ نجات می دهد تا از آن استفاده کنند.